زن افغان از حقوق شرعی و قانونی خود بر خوردارنیست
صالحه (رشیدی) صالحه (رشیدی)

وقتی بحث از خشونت علیه زن می شود و حرفی از عاطفه و شفقت گفته میشود بی درنگ به فکر زن وطنم که خود جزء از آنها هستم میشوم . اصلا عاطفه و شفقت کلمات نامونس از خانواده پدر تا خانواده شوهر حتا تا لحظه مرگ برایش میباشد ، در سده های دور قبایل آسیائئ با تولد دختربه گلیم یآس وماتم می نشستند و تولد دختر را نامیمون تلقی کرده و بار گناه ها را بدوش دختر معصوم و پاک نو تولد یافته که هنوز از دنیا پر مآجر بی خبر است می اندختند ،داستان غم انگیز زنده به گور کردن ها و قربانی رود نیل که رود نیل به تعبیر شان دختر باکره وسر بریدۀ جوان می خواست ،تبادله با جنس وحیوانات در بد دادن ها به فروش رساندن ها همه وهمه داستان های زشت و ننگین در تاریخ بشریت است .

وقتی از نقش زن در اجتماع هم مورد بحث و تجارت های سیاسی قرارمی گیرد باز هم حیران و عاجز می شوم که من کی هستم ؟ و چگونه نقش ومسوولیت دارم ؟

مقام و ارزش زن در جوامع مختلف و به اشکال گوناگون وجود دارد ، زنان در کشور های جهان اول و دوم توانستند خودرا منحیث موجود فعال وزنده مطرح سازند منظورم از زنده بودن این است که دارائئ شخصیت مستقل اند و می تواند بی هراس اظهار نظرنمایند و درمشارکت های سیاسی و اجتماعی نقش فعال و ارزنده داشته و حق هر گونه اشتراک در کانون ها و انجمن هادر عرصه های تجارت همه وهمه به میل و رغبت خود زنان است و هیچ نوع مانعی برای شان وجود ندارد گذشته ازعقاید مذهبی و سیاسی زن هم یک موجود الهی صلاحیت زنده بودن و زندگی کردن را دارد با مقایسه به سیستم ها و نظام ها و مذاهب اگر توجه شود زنان افعان در قرون وسطی زندگی دارند از هیچ نوع حقوق انسانی و شهروندی که حق مسلم اوست و شریعت و قانون اساسی و جامعه مدنی برایش وضع کرده بهره مند نیستند خصوصا زمانیکه در قید نکاح مرد درآمد بر زبانش قفل و به دست و پایش زنجیر و زولانۀ عنعننات و سنت های قبیلوی بسته شده مطیع و فرمان بردارمی شوند چون عروسک در چنگال مرد به میل و رغبت وی کوک شده و هر نوع اظهار نظر ، تفریح و استراحت ، تحصیل و خوشی های بهتر زیستن را از وی گرفته وحتا انتخاب مسلک و کار در اجتماع و اورگان های دولتی باید به میل مردش باشد یعنی معلم شود اگر استعداد دارد یانه باید معلم شود چون رشته را مرد باید تعیین کرد .

هیچگاه شخصیت زن را مستقل نشاخته شامل شخصیت مرد مشود زن با نیروی استعداد خود نمی تواند تبارز کند زن بعد از ازدواج باید تحت نام و عنوان مرد باید تبارز کند اگر شخصیت وموقف اجتماعی مثبت یا منفی دارد و مرد اگر خواست می تواند در رشد استعداد و آگاهی زن توجه می کند در غیر آن به فرق آن کوبیده احساسات و عواطفش را سر کوب کرده و منحیث مزدور بی مزد در چار دیوار خانه کار کند و از فرد فرد خانواده مرد با کمال عجز اطاعت نماید در غیر آن زن بی معاشرت و بد گزاره معرفی خواهد شد زن افغان در بند فرهنگ بسیار پوسیده تحمل بد گزاره بودن را در محیط خانواده و اجتماع ندارد با مثال های که زن با پیراهن سپید به خانه شوهر میرود وبا کفن از خانه وی بیرون می شود حکم میکنند .

کدام منطق تحمل بی عدالتی را دارد چرا زن در اسارت مرد باشد اکثر مردها به خواهر اجازه هر نوع فعالیت اجتماعی و تحصیل را می دهند به زن خود که خواهری مرد دیگری است اجازه نمی دهند که منشای بعضی اختلافات بین خواهر و خانمش شده می تواند .

هر قدر احترام متقابل وجود داشته باشد و به زن اجازه داده شود که در تصمیم گیری ها برای پیشبرد امور زندگی مشترک سهم بگیرد برای خانواده زن خوب برای شوهر همسر و همبستر خوب و برای اولاد های شان مادر خوب خواهد بود و در اجتماع هم خالی از مفاد نیست .

زن از بدو تولد با عاطفه ، خوش باور ، صمیمیی ، صادق ، و وفادار به به شوهر و اطفالش می باشد زیادتر از مرد در رشته اقتصاد خانواده و تربیه اولاد توجه به خرچ داده و زندگی را خود را صادقانه وقف شوهر و خانواده می نماید اما چرا زن را در یک محدوده قرار میگیرد تمام امتیازات اجتماعی ، اقتصادی و حتا معنوی از وی گرفته می شود که درآیت و حدیث روایات بسیار نیک در رابطه به زنان وجود دارد با تاسف که صرف آنرا برای وسیله و فریب مردم در حضور رسانه استفاده میکنند .

در مسایل رفع ضرورت های اقتصادی چشم زن به عاید مرد یا به اصطلاح به جیب شوهرش است وعاید اقتصادی که تضمین کننده زندگی وی باشد جز جیب شوهر دیگر راه برای رفع مشکل اقتصادی وجود ندارد اگر زن متکی به عاید اقتصادی از طریق حرفه یا مسلک خود باشد میتواند زندگی را خوب و به شکل نور مال و انسانی در پرتو خانواده به میل خود بچرخاند احترام وامتیاز دادن به زنان در حقیقت مشکل مردان کمتر شده مرد می تواند سلطان قلب ها شود و اگر قلب زن شکست باز جای برای پذیرش سلطان شدن ندارد بلکه با نفرت و عقده از زندگی و زنده بودن دلگیر می شود .

از لحاظ شرعی هم به زنان اختیارات و آزادی های را داده که یکی از آن بخش حق انتخاب همسر را و زن بیوه خود اختیاردارد اما در کشور ما اگرزن بیوه ارث برد وصاحب یک بنیه خوب اقتصادی بود برادر شوهر به زور به خود نکاح میکند در غیر آن خلاف شریعت در بدل پول به فروش میرسد و دختر جوان بیچاره در شب عروسی مطابق عنعنه در آینه یک دیگر را مبیبند این که طرف مقابل با چه هیکل و خصوصیات است اصلا به خانواده ها ارزش ندارد فقط یک دین شوهر دادن و زن دادن را ادا میکنند و طول عمر باید با اختلاف و عدم عشق و علاقه به سر ببرند که تنها دختران از این جهت مشکل ندارند پسران نیز قربانی خواسته والدین می شوند و این قربانی نسل به نسل ادامه دارد و ملا های ما با چه مهارت در تبیلغ به روایات و مزیائئ دین اسلام بحث میکنند اما دختر و پسر خود را فدای خواست خود کرده اسلام در گفتار وسیله و اربه خود ساخته و جوانان را بی باور و عقده مند میسازند.


June 28th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي